شاید برای شما هم این سوال پیش آمده باشد که چرا لوگوی سایت فیسبوق آبی است ؟ آیا زاگربرگ مالک فیسبوق، استقلالی است یا اینکه او اصالتا پرسپولیسی است و هدف او از آبی کردن لوگوی فیسبوق، ضد تبلغ بودن برای استقلال آبی پوش در ایران است؟
باید به شما بگویم که هیچکدام!. ما برای اینکه شما از فلسفه ی آبی رنگ بودن لوگوی فیسبوق آگاهی پیدا کنید، تاریخ(چه ای) خیلی چه ای ! یعنی خیلی فسقلی را برایتان بازگو می کنیم .منفعت این تاریخچه این است که حتی اگر هیچ دردی از دردهایتان را مداوا نکرد لااقل دردی به درهایتان نمی افزاید و تازه محلی می شود برای اینکه نقطه ای مبهم در ذهن شما روشن شود.باشد که مورد عبرت دیگران قرار گیرد!(1) که شاعر در این زمینه می گوید : هان ، ای دل ِعبرت بین ….
و اما راویان می گویند :
روزی روزگاری بود و جوانی به اسم مارک که در میدان میوه و تره باری کارگری می کرد که رئیس آن شبیه شخصیت بد اخلاق و خفن سریال (ستایش) (2) بود.او روزها خیلی سخت کار می کرد و هندوانه ها را به کول می کشید و گونی های سیب زمینی را بر زمین ، پیاز ها را چشم بسته بار می زد و موزها را با چشم های باز .
القصه و از غذا، یا از قضا، او در کنار این همه کار در میدان میوه ، وقتی که سبدهای سیب و پرتقال های گران قیمت و اعلا را سید بندی و سورت(3) می کرد و در روزنامه می پیچید تا از ما بهتران نوش جان کنند با همان سواد بی سوادی که از فحشهای شخصیت بداخلاق میدان میوه و تربار یادگرفته بود ،،روزنامههارا بلغور می کرد تا بالاخره سوادش به حد خواندن رسید.
او روزها خیلی خوش به حالش بود چون دیگر می توانست بخواند .روزی چیزی توجه اش را جلب کرد.پشت یک نیسان آبی رنگ نوشته بود:
سلطان غم مادر!
این متن خیلی توجه او را جلب کرد و او را تحت تاثیر قرار داد . همچنین رنگ آبی نیسان خیلی در او تاثیر مثبت گذاشت و او به این نتیجه رسید که وقتی چیزی به این سادگی ، پشت یک نیسان میوه و باخصوصیاتی مثل ناخودآگاه جلوی چشم شما ظاهر شدن، می تواند توجه یک شاگرد میوه فروش میدان میوه و تره بار را تا این حد جلب کند، پس راز عظمی در آن نهفته است و او باید یک فیسبوق بزند.
او رفت دانشگاه درس خواند و مدرک گرفت چون جامعه او مدرک گرا بود و اونمی توانست همینجوری فیسبوق بزند و بعدش هم یک فیسبوق زد و رنگ آبی نیسانی را برای لوگوی آن انتخاب کرد تا همیشه تاثیر مثبت آن نیسان میوه برایش باقی بماند .این بود که رنگ لوگوی فیسبوق آبی شد.
خوب این تا اینجا ، نتیجه اخلاقی داستان هم اینکه اگر بعضی ها به این فکر می افتادند که میوه ها نباید سورت شود و در روزنامه پیچیده شود و فقط گیر از ما بهتران نیاید، دیگر یک شاگرد میوه فروش میدان میوه و تره بار ، روزنامه خوان نمی شد که از آنجا پشت نیسان ها را بخواهد بخواند و از آنجا هم فیسبوق بزند.این بود نتیجه اخلاقی این مطلب.
================================================
پانوشت :
1-بعضی ها
2-خداراشکر فعلا دست از سر تلویزیون برداشته است!
3-یعنی درشت ها و خوشمزه ها جدا، ریزه ها و چروک ها و کرم خورده ها جدا
نظرات شما عزیزان: